پیامبر و دیوانه
نوشته شده توسط : زپو

 پیامبر و دیوانه


 گزیده هایی از کتاب پیامبر و دیوانه از جبران خلیل جاگر به راستی این همان ساعتی ست که باید فانوسم را بلند کنم ، آنچه در فانوس می سوزدشعله من نخواهد بود .  من فانوسم را خالی و خاموش بلند خواهم کرد ، نگهبان شب است که در او روغن می ریزد و او را روشن می کند .

تو روحی بودی که در میان ما می گشتی و سایه ات پرتو نوری بود که بر چهره ما می تابید . ما به تو بسیار مهر داشتیم . گرچه مهر ما بی زبان بود و حجاب بر چهره داشت . ولی اکنون او به صدای بلند تو را می خواند و در پیش تو برهنه می شود .
همیشه چنین بوده است که مهر به ژرفای خود پی نمی برد ، تا آنگاه که ساعت فراق فرا می رسد .

سخن از مهر:
هنگامی که مهر شما را فرا می خواند، از پی اش بروید ، اگر چه راهش دشوار و ناهموار است .و چون بال هایش شما را در بر می گیرند، وابدهید ، اگر چه شمشیری در میان پرهایش نهفته باشد و شما را زخم برساند . وچون با شما سخن می گوید او را باور کنید ، اگر چه صدایش رویاهای شما را برهم زند،
چنان که باد شمال باغ را ویران میکند . زیرا که مهر در همان دمی که تاج بر سر شما می گذارد ، شما را مصلوب می کند . همچنان که می پروراند ، هرس می کند .
همچنان که از قامت شما بالا می رود و نازک ترین شاخه ها تان را در آفتاب می لرزند نوازش می کند ،
به ریشه ها تان که در خاک چنگ انداخته اند فرود می آید و آن ها را تکان می دهد . شما را مانند بافه های جو در بغل می گیرد . شما را می کوبد تا برهنه کند . شما را می بیزد تا از خس جدا سازد . شما را می ساید تا سفید کند . شما را می ورزد تا نرم شوید ؛
و آنگاه شما را به آتش مقدس خود می سپارد تا نان مقدس شوید، بر خوان مقدس خداوند .

سخن از زناشویی

به یکدیگر مهر بورزید ،اما از مهر بند مسازید : بگذارید که مهر دریای مواجی باشد در میان دوساحل روح های شما . جام یکدیگر را پر کنید ، اما از یک جام منوشید .
از نان خود به یکدیگر بدهید ، اما از یک گرده  نان مخورید .
با هم بخوانید و برقصید و شادی کنید ، ولی یکدیگر را تنها بگذارید ، همان گونه که تارهای ساز تنها هستند، با آن که از یک نغمه به ارتعاش در می آیند .
دل خود را به یکدیگر بدهید ، اما نه برای نگه داری . زیراکه تنها دست زندگی می تواند دل های تان را نگه دارد .
در کنار یکدیگر بایستید ، اما نه تنگا تنگ : زیرا که ستون های معبد دور از هم ایستاده اند، و درخت بلوط و درخت سرو در سایه یکدیگر نمی بالند .

سخن از کار

به شما گفته اند که زندگی تاریکی ست، و شما از فرط خستگی آنچه را خستگان می گویند تکرار می کنید . و من به شما می گویم که زندگی به راستی تاریکی ست ، مگر آن که شوقی باشد ، و  شوق همیشه کور ست ، مگر آن که دانشی باشد ، و دانش همیشه بیهوده ست ، مگر آن که  کاری باشد ،
و کار همیشه تهی ست ، مگر آن که مهری باشد ؛
و هرگاه که با مهر کار کنید خود را به خویشتن خویش می بندید ، و به یکدیگر ، و به خداوند خود .

سخن از کار

کار کردن با مهر یعنی چه  ؟ یعنی بافتن پارچه ای که تاروپودش را از دل خود بیرون کشیده باشی ، چنان که گویی دلدارت  آن پارچه را خواهد پوشید . یعنی ساختن خانه از روی محبت ، چنان که گویی
دلدارت در آن خانه خواهد زیست . یعنی کشتن دانه از روی لطف وبرداشتن حاصل  از روی شادی ، چنان که گویی دلدارت میوه اش را خواهد خورد . یعنی دمیدن دمی از روح خویش در هر آنچه می سازی، و دانستن این که همه مردگان آمرزیده گرداگردت ایستاده اند  و تو را می نگرند.

سخن ازشادی و اندوه

هر چه اندوه درون شما را بیشتر بکاود ،جای شادی در وجود شما بیشتر می شود . مگر کاسه ای که شراب شما را در بر دارد همان نیست که در کوره کوزه گر سوخته است ؟  مگر آن نی که روح شما را تسکین می دهد ، همان چوبی نیست که درونش را با کارد خراشیده اند ؟ هرگاه شادی می کنید ، به ژرفای دل خود بنگرید تا ببینید که سرچشمه شادی به جز سر چشمه اندوه نیست .

سخن از خانه

خانه شما هرچند مجلل و مزین باشد ، راز شما را پنهان نمی دارد و خواهش شما را پناه نمی دهد . 
زیرا آنچه در وجود شما نامتناهی ست در کاخ آسمان زندگی می کند، که درو دروازه اش مه صبحگاهی ست و پنجره هایش سرودها و سکوت های شب .

سخن از خرد و شور

خرد و شور شما سکان و بادبان کشتی روح شما هستند . هرگاه بادبان یا سکان شما بشکند ، به این سو و آن سو سرگردان می شوید ، یا آن که در میان دریا برجا می مانید . زیرا که خرد اگر به تنهایی فرمان براند ، نیروی باز دارنده است ؛ و شور اگر نگهبانی نداشته باشد ، آتشی ست که خود را هم می سوزاند .

سخن از دوستی

دوست تو نیازهای برآورده توست . کشت زاری ست که در آن با مهر تخم می کاری و با سپاس از آن حاصل بر می داری .  سفره نان تو و آتش اجاق توست . زیرا که گرسنه به سراغ او می روی و نزد او آرام و صفا می جویی .

خرید و دانلود  پیامبر و دیوانه






:: برچسب‌ها: پیامبر , و ,
:: بازدید از این مطلب : 85
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 2 ارديبهشت 1395 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: